محل تبلیغات شما

داستان و شعر



من در چشمای تو بهانه ای خاص بودم 
از یک جمله ای بی انتها در باور تو بودم
پشت برگه ای صاف پر از خط‌های بی معنا بودم 
این همین نیستی ست که هیچی در آن بودم 
بدون این ، محبت را در خاک پایت بودم
همه ی معنای من به تو یکسان نیست
همه ی هر چه که بودی  این بهترین توصیف نیست
من در تو همه چیز را در پاکی خلاصه کردم  این ذهن خالی نبود
تو که بیشتر از یک جمع ،ضرب در همه ی اعداد مثبت بوده ای
پس بگذر از منفی های ضرب در منفی همه
باور ها که باور است خیال ها هم چنین است 
این بازی که در خیال تو حقیقی نیست واقعیت ها تو را دنبال می کنند


عشق با تو فارغ از تخیل است


تو همان نیلگونی که آن در موج های چشماندیدم

تو همانی بودی که در رویاهام ظاهر شدی

تو را می سرایم این چنین

روزی آمدی تخیل من را به واقعیت تبدیلکردی

اشک ذوق بر چشمان جاری بود     روزی که رفتی اشک غم را بر چشمان جاری نمودی

تو را دوست خواهم داشت       

الان، فردا پس فردا این ماه امسال همه سال شاید که تا مردن

فراموش    نخواهی شد  هیچوقت

بزرگی همانند کوه    آرامی همانند دشتی پر از گل      تو را دوست خواهم داشت

روزی تو را میابم در کنار ساحل های دور

روزی تو را میابم در کلبه چوبی از یک قابعکس

روزی تو را می سرایم در بلندی ها

روزی تو را حس خواهم کرد در اتاقکی کوچکپر از نشاط

روزی تو را می خوانم در دفترم در شعرامدر خاطراتم

اینگونه خواهی دید که تو را دوست خواهمداشت

پر از خاطر خواهد ماند       زیبای من زیبا بمان به من بنگر

و به آسمان آبی خیره شو

در آن آسمان من را حس خواهی کرد

من در همین نزدیکی تو هستم    خاطر جمع باش

تو را تنها نخواهم گذاشت     و تو همیشه در کنارم خواهی ماند


آخرین جستجو ها

بخششی تا آسمان fabyscotua bertolewa مطالب اینترنتی woolderslingco کدهای دخترونه Agatha's blog حقوقی admina-san Lady Bug-cat noir